:)



وقتی میخوایم به دروغامون اقرار کنیم و حقیقت رو بگیم شجاعتش رو نداریم ودو دل هستیم
و اون زمان تردید طولانی حتی یه لحظه بهت اجازه نمیده که حقیقت رو بگی 
 دروغ مثل یه گلوله برف بزرگ میشه و بزرگ میشه تا لحظه ای که اونقدر بزرگ شده که مثل یه بهمن از کنترل خارج شده پس به همین دلیل بخاطر گذشت زمان گفتن حقیقت سخت تر میشه.
شاید بخاطر همون تردید و دو دلیمون باشه که یه ادمایی رو تو زندگیمون نگه میداریم  و حقیقت رو بهشون نمیگیم نمیگیم که تو زندگی ما جایی ندارن و وقتی که نگاه میکنیم اون دروغها و تردید برای گفتن حقایق زندگی جفتمون رو نابود کرده 

کاش همیشه حقایق رو بگیم( بگید /بگن /بگه/بگی/ بگم) :)
 


ما دوست داشتیم همدیگه رو خوشحال  کنیم

دوست داشتیم همدیگه رو دوست داشته باشیم

دوست داشتیم همدیگه رو سالم /سلامت /شاد ودر اوج و بی دغدغه ببینیم

 ما به همدیگه زخم میزدیم قلبای هموبغضای  همو میشدیم ولی خب دوست داشتیم همو؟

اگه همو دوست نداشتیمم بدون هم نمیتونستیم اون بدون من من بدون اون ما بدون هم

 انگار یه چیزی کم میشد که جاش پرنمیشد

خسته میشدیم از هم

 دوری میکردیم از هم ولی .

باهم برا فردا ها نقشه میکشیدیم به محالیتش تف مینداختیمو فقط و فقط میخواستیم همو خوشحال ببینیم

مشکلات زیاد بود اون بالا بالا ها بهتر ازما خیلیا بودن حسرت میخوردیم حسادت میکردیم ولی مگه مهم بود؟ نبود د نبود

 بازم میدوییدیم واسه حال خوب هم کارها میکردیم حماقتا میکردیم جامیموندیم جا میزدیم فرار میکردیم

قصه ما بودیم مایی که خوشحال شدنی نبود مایی که بلد نبودیم خوشحال کنه بلدنبودحالش خوش شه

 دیرفهمیدیم ولی زود تصمیم گرفتیم  و دست کشیدیم

 زخمایی که به هم زدیم رو فراموش کردیم قلبایی که شکسته بودیم رو به هم برگردوندیم دست کشیدیم دست برداشتیم چمدونای رفتن رو پر کردیم  و هرکدوم راه خودمون رو رفتیم

"من که گفته بودم دارم میرم گفتم که میرم و رفتم "

 


 

گاهی وقتا نمیتونی برگردی به عقب به جاهایی که قبلا بهشون تعلق داشتی  به جاهایی که حتی اگه هم بخوای برگردی دیگه جات خالی نیست و پر شده به جاهایی که دیگه نمیتونی مثل قبل به اون ادما نگاه کنی و دیدت نسبت بهشون تغییرکرده.گاهی شکستن پلای پشت سرت خیلی هم کار خوب وبه جا و عاقلانه ایه چون بهت اجازه نمیده به جهنم پشت سرت نگاه کنی و برگردی به جایی که از همون اولش هم بهش تعلق نداشتی ولی خب دلتنگ میشی و باید تحمل کنی باید تظاهر کنی که همه چی خوبه و بدون اون ادما بازم میتونی نفس بکشی و زندگی کنی.

 

ساعت4:28 خواب نمیبرد مرا چراااا واقعا چرااااااااااااااااااااااااااااااااااا


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها